نتایج جستجو برای عبارت :

نظرتون درباره وب و خودم

 
سلام بلاگرای عزیزِجان
 
میخوام این پست رو شما نویسندگی کنید
 
تو این مدت  افتخار آشنایی با خیلی ها رو داشتم :)) 
 
دلم میخواد نظرتون رو راجب خودم بدونم؟؟
 
انتقاد و پیشنهاد یا نظر...
 
هرچی دل تنگتون میخواهد بگویید لطفا :)
( راستی ویوِ رو )
 
نظرات رو خصوصی میکنم ❤
دخترا
بیاین بگین اگه واسه کادو تولدتون حدود ده تا لاک گلدن رز هدیه بگیرین خوشحال میشین یا نه؟
کار عاقلانه ایه به نظرتون؟
مثلا با پولش میشه یه دونه از این دستبند هایی که آویز طلا دارن هم خرید
اما خب این جینگولی تره
نظرتون؟
 
پی نوشت:طرف خودش وضع مالیش خوبه
یه چالش کوچولو
بیاید تو کامنتا توش شرکت کنید
اول سه تا چیز که به نظرتون همه عاشقشن، اما شما یا ازش بدتون میاد، یا در اون حد عاشقش نیستین. اول خودم: نوتلا، بوی قهوه، Liam payne :|
 دوم هم سه تا چیز که فکر می‌کنید همه انجامش دادن اما شما نه. خودم: هیچ وقت شلوارک کوتاه نپوشیدم، هیچ وقت فن‌گرل نبودم، هیچ وقت got ندیدم.
پ. ن. کامنت ناشناسم فعاله:)
پ. ن. دو. خسیس نباشید، شرکت کنید. 
سلام
میخواستم نظرتون رو درباره ی معیارهام بدونم؛
من تصمیم دارم با پسری مومن در این حد که آدم با تقوا و صادقی باشه، نماز و قرآن خون باشه، به زکات و خمس و انفاق اعتقاد داشته باشه، چشم پاک باشه، قیافه ش به دلم بشینه و کار مناسبی داشته باشه که بتونه خرج زندگی مون رو تامین کنه، ازدواج کنم.
حتی راضیم کنار مادرش تو یه اتاق زندگی کنم، ولی چیزهایی که گفتم رو دارا باشه، ولی میگن همچین آدمی وجود نداره، به نظرتون من باید معیار هام رو تغییر بدم؟، از طرفی ا
دقیقا الان یک ماه هست که دست و دلم به مطالعه آزاد نرفته و وقتم رو دارم به بطالت تمام می گذرونم،قرار بود بعد از سفر کربلا یک بازنگری در خودم انجام بدم ببینم با خودم چند چندم؟!،به همین بهانه دست از مطالعه کشیدم تا کمی بیشتر درباره آموخته هام فکر کنم...و الان نه چیز جدیدی یاد گرفتم و نه بازنگری درباره خودم انجام دادم و نه درباره آموخته هام فکر کردم...
ادامه مطلب
سلام
من درباره بازارهای مالی سوال داشتم خصوصا فارکس، لطفا اگر اطلاعات تخصصی و عمومی درباره بازار فارکس دارید به اشتراک بذارید اینجا.
کسی اگر توی بورس هست لطف کنه توضیح بده چرا بورس رو انتخاب کرد و چه مزایای نسبت به فارکس داره یا برعکس، به نظرتون برای فارکس استفاده از ربات چطوره؟، چون بعضی ها پیشنهاد میدن.
ولی خب خودم در حال یادگیری هستم، کلا هر اطلاعاتی درباره فارکس و بورس هست بگید.
ممنون
ادامه مطلب
طبق آخرین خبرهایی که من دارم،فصل پنجم سریال شرلوک هلمز هم ساخته می شه.این خیلی عالیه.عالی نیست؟؟؟؟؟ :)
ولی به دلیل پر بودن وقت بندیکت کامبربچ،ساخت این سریال در سال 2022 آغاز می شه.یعنی بیشتر از دو سال دیگه. :/
خیلی دلم می خواد بدونم که نظر شما درباره ی فصل پنجم این سریال چیه.به نظرتون بیشتر به چه موضوع هایی پرداخته می شه؟دلتون می خواد بیشتر به چه موضوع هایی پرداخته بشه؟دوست دارید چه شخصیت هایی به فیلم اضافه بشه؟به نظرتون چه شخصیت هایی ممکنه در ط
سرما خوردم و خود سرانه برای خودم سفیکسیم ۴۰۰ تجویز کردم. عاطفه بهم میگه تو کارت با این دوا درمونا خوب نمیشه، باید بری دکتر.
(اینکه به نظرتون بی مزه و لوس بیاد رو درک می کنم، اما خواستم بگم اونقدم تباه نشدم همچین چیزی رو پست کنم. طنز نهفته ای در عمیق ترین لایه هاش داره و من باید ثبتش می کردم :)
۱. به نظرتون خانم و آقایی که ۳ ساله ازدواج کردن 
اگه خانم نتونه رو نظرات آقا تاثیر بذاره بی هنری دختره؟ تقصیر دختره؟ 
اگه مادرزن یه چیزی بگه و دختر انجام نده، چیزی که مربوط به زن و شوهر باشه، تقصیر دختر و بی عرضگیشه؟ 
۲. خونه چه کسانی اگر چندبار برید و نیان دیگه نمیرید؟ 
دایی و عمو و خاله جزوشون محسوب میشن؟ 
۳. به نظرتون اگه بخوایم یه چیزیو به دخترمون و دامادمون بگیم با تاکید و باید و اصرار بگیم امکان تاثیرش میره بالا؟ 
یادمه بچه مدرسه ای که بودم، یکی از بچه ها بعد کلاس رفت پیش معلم هندسه و پرسید به نظرتون من چه جوری هستم؟ معلم هم بهش جواب داد: تو یه موتور بنز هستی که روی بدنه ژیان سوار شده. ظرفیتت خیلی خیلی بالاست ولی ازش استفاده نمی کنی. بلافاصله منم که کنجکاو شده بودم خودم رو از دریچه معلم هندسه بشناسم پرسیدم: آقا ما چی ؟ اونم بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت: تو که وضعت خرابه. درست بشو نیستی!
این خاطره همیشه گوشه ی ذهنم هست. هر وقت یه جایی گند می زنم میاد جلوی چشمم
به دوروبرم نگاه میکنم خوب که توجه میکنم میبینم که ما چقدر خوب از مواد دوروبرمون استفاده میکنیم تا ترکیب های جدید بسازیم که نیاز هامون رو برطرف کنیم. به نظرتون با همون مواد میتونیم آدم بسازیم؟ یادمه وقتی اولین بار از پدر و مادرم پرسیدم ما چجوری به دنیا اومدیم سکوت کرد بعد خندیدند، هر دوشون خندیدند بعد گفتن شما رو خدا به ما داده. ما رو خدا داده به پدر مادر هامون ولی من یادم نمیاد که انتخاب کرده باشم.!!!
به نظرتون اگر بتونم اتم های تخمک و اسپرم رو
سلام
یه سوالی داشتم از کاربران محترم خانواده برتر
اگه یه خانومی، سرد مزاج باشه و دوست داشته باشه با یه مرد سرد مزاج هم ازدواج کنه، به نظرتون مشکلی پیش میاد آیا؟
اینکه چقدر تضمین هست که پسر واقعا سرد مزاج باشه و بعدا مزاجش عوض نشه؟، فرض کنید این دو نفر سرد مزاج بخوان خیلی خیلی منطقی باشن تو زندگی و رابطه زناشویی کم رنگی داشته باشن. به نظرتون این بده؟، به نظرتون مشکلی بوجود میاد؟ 
سپاس اگه کسی جوابی داره بگه
ادامه مطلب
سد دز در آستانه یک فاجعه زیست محیطی
با سلام خدمت شما دوستان عزیز خیلی از شما ها پرسیده بودید اگر سد دز بشکند چه اتفاقی میفتد باید به شما بگم که ما این مطلب رو ساختیم تا شما در نظرات پاین این سایت به ما نظرتون رو درباره این موضوع بگید تا به یک نتیجه گروهی برسیم
دانلود قسمت 10 فصل 2 سریال ممنوعه، سریال ممنوعه فصل دوم قسمت دهم
به نظرم یکی از بهترین راه ها برای تعمیق روابط هدیه دادن هستش، مخصوصا اگر طرف مقابل کودک باشه
هر سال عید که میشد بر اساس رسم دیرینه عیدی دادن ها، به دانش آموزهام اسکناس نو هدیه می دادم اما امسال میخوام بهشون چیز دیگه ای رو عیدی بدم.
به نظرتون برای مخاطب کودک چه عیدی ای می تونه جذاب باشه؟
نظر خودم کتاب هستش
دوباره باتفعل حافظ دوباره فال خودم
دلم گرفته دوباره به سوز حال خودم
تو نقطه اوج غزل های سابقم بودی
چه کرده ای که شکستم خیال وبال خودم
چرا نمیشود حتی بدون تو خندید
چرا،چگونه،چه شد این سوال خودم
چرا نمی رسد این بهار بعد از تو
چرا نمیرود این خزان سال خودم
اگر ندهی پاسخی به جان خودت
که میروم به نیستی و بی خیال خودم
کسی چیزی از روابط موازی میدونه؟ و آیا تاحالا بهش فکر کردید که ممکنه دچارش شده باشید؟ 
من میخوام امشب اگه سردرد بذاره بیام بنویسم در مورد نظر خودم و اینکه چرا و چی شد که گرفتارش شدم و از اونجایی که دیگه این وبلاگ هیچ خودسانسوری نخواهد داشت پس خیلی راحت از خیلی چیزا مینویسم و بدانید و آگاه باشید که بزرگترین خیانت هارو همیشه در حق خودم کردم نه هیچکس دیگه ای و نکته ی دیگه اینکه من تا همین هفته پیش نمیدونستم درگیر همچین مساله ای هستم و اسمش اصلا م
من خیلی وقتا خودم دست خودمو گرفتم 
خودم اشکای خودمو پاک کردم 
خودم موهامو نوازش کردم 
خودم خودمو آروم کردم 
خودم تو آیینه قربون صدقه خودم رفتم 
خودم خودمو رها کردم 
خودم حال خودمو پرسیدم 
من خیلی وقتا خودم هوای خودمو داشتم 
بهترین دوست زندگیم فقط و فقط خودم بودم ....
دوستان بیانی نظرتون درباره وبلاگ و قالبش رو بفرمایینهمچنین بنده سعی خواهم کرد که مطالب خوب شما را نیز مطالعه کنم و مجموعه لینکهاشونو منتشر کنم. باید هوای یکدیگرو بیشتر از این داشته باشیم در بلاگنظرات تخصصی یا لینک مطالبتونو برام بفرستیدهمچنین بفرمایید چه مطالبی مورد علاقه و کاربرد دائم هست تا منتشر کنم.با سپاس ویژهقدردان شما هستم
پسری که عاشقم شده، ازم خواسته دو سال بهش وقت بدم بیاد خواستگاریم چیکار کنم؟
 
سلاممن یه دختر 20 ساله و دانشجو هستم مدت 4 ماه پیش با پسری آشنا شدم نمیدونم چی شد که شیطون گولم زد و باهاش دوست شدم. قبلش با هیچ مردی حتی حرف نزدم.پسره هم قسم میخوره که عشق اول اون هستم. خیلی روم حساسه خیلی غیرتیه روم. ولی تا دیپلم بیشتر نخونده از زمانی که 6 سالش بود کار کرده ولی هنوز چیزی نداره ازم خواسته دو سال بهش وقت بدم بیاد خواستگاری.ولی بخاطر دور بودن شهر هامون نسب
من وقتی این سوالِ با حالت تعجب یه دانشجوی کارشناسی ارشد رو شنیدم تا صبح خوابم نبرد:|
درحدی بهش فکر کردم که با خودم عهد بستم اگه یه روزی بچه دار شدم و تا این حد حاضر نباشه به چیزای به این واضحی فکر کنه میزارمش بهزیستی به جان باباش قسم
شما نظرتون چیه؟
آقای دچار شما جواب بده یه مدت کفشدوزک توی وبلاگتون میچرخید...
راه میرفت؟قدم میزد؟میخزید؟ پروازم میکرد آیا؟
پ.ن:
یه سوال دیگه ش:
رفته بودیم کوه کلی گیاه و علف زرد بود گفتم وای بهار که اینا سبز میشن چقد
سلام دوستان
سعی میکنم تا دو سه هفته دیگه رمان "عشق ابدی ولیعهد" رو تموم کنم
و اینکه میخوام یک رمان جدید بنویسم که ماجرایی باشه ولی ربط داشته باشه به رفاقت و اینا(میخوام تقدیم کنم به رفیقم)ولی نمیدونم اسمش چی باشه.نظرشما چیه؟
اسم های پیشنهادی خودم:
"عشق در تاریکی" اسمش جور شه رمانش میاد تو ذهنم چی باشه
"عشق نا تمام" یه طوری نیست از نظرتون؟
"دو دقیقه تا مرگ"خودمم میترسم از اسمش
خب دیگه نظر شما چیه؟
سلام دوستان
سعی میکنم تا دو سه هفته دیگه رمان "عشق ابدی ولیعهد" رو تموم کنم
و اینکه میخوام یک رمان جدید بنویسم که ماجرایی باشه ولی ربط داشته باشه به رفاقت و اینا(میخوام تقدیم کنم به رفیقم)ولی نمیدونم اسمش چی باشه.نظرشما چیه؟
اسم های پیشنهادی خودم:
"عشق در تاریکی" اسمش جور شه رمانش میاد تو ذهنم چی باشه
"عشق نا تمام" یه طوری نیست از نظرتون؟
"دو دقیقه تا مرگ"خودمم میترسم از اسمش
خب دیگه نظر شما چیه؟
وقتی با خودم فکر میکنم که یه زمانی من و خواهرم با آهنگ «عمرا اگه لنگه‌ام را پیدا کنی» شادمهر عقیلی، فاز می‌گرفتیم و هِد می‌زدیم و فکر میکردیم که خیلی باحالیم؛ دلم میخواد هیچوقت دیگه با خودم درباره گذشته فکر نکنم.
دختر، گذر زمان عجب چیز عجیبیه!
شاید باید بپذیرم کم کم که من افسرده شدم...
کارم شده خوردن ، خوابیدن، بیمارستان رفتن ، لا به لاش سه تار زدن و فیلم دیدن...
دیگه پیاده روی نمیرم...
استخر نمیرم...
برای خودم خرید نمیکنم...
با دوستهام بیرون نمیرم! 
از صمیمی ترین دوستم دوری میکنم و اون فکر میکنه برای دوستیمون مشکلی پیش اومده...
کاش میفهید مشکل منم نه رابطه... 
شاید کسی باورش نشه ! من به اون تمیزی دو روزه حمام نرفتم ! دو روزه حتی مسواک نزدم ! دو روزه حتی موهام رو شونه نکردم! 
به نظرتون باید بر
شروع می کنم به نوشتن
پاک می کنم.
و مجددا از نو می نویسم.
از بین بی نهایت لغات موجود در سرم می گردم که واژه ای را پیدا کنم. نمی توانم.
حساس تر از همیشه به دنبال کلماتی هستم که بتوانم با آن ها درباره چیزی که می خواهم بنویسم.
کم پیش می آید دچار چنین حالتی شوم مگر اینکه درباره آن موضوع خاص هنوز به نتیجه کلی نرسیده باشم. یعنی وقتی موضوع تازه ای مطرح می شود تا نفهمم با خودم چند چندم نمیتوانم آن طور که شایسته است درباره اش بنویسم.
بلاتکلیفی یک وقت هایی مث
همانطور که اطلاع دارید برای چت در گروههای تلگرام میبایست در یک کانال لینکدونی عضو باشید تا لینکهای مورد نظرتون رو دریافت کنید، ما در اینجا قصد داریم تا یک کانال بسیار مناسب و فعال خدمتتون معرفی کنیم که با عضویت در آن میتوانید لینک بهترین گروه چت تلگرام رو دریافت کنید.
با عضویت در کانال لینکدونی (لینکرام) همینک میتونید لینک مورد نظرتون رو که از هر شهری هستید با یک جستجو ساده پیدا کرده و در آن گروه شرکت کنید.
من که مشغول خودم بودم و دنیای خودم
می نوشتم غزل از حسرت و رویای خودم
من که با یک بغل از شعر سپیدم هر شب
می نشستم تک و تنها لب دریای خودم
به غم انگیز ترین حالت یک مرد قسم
شاد بودم به خدا با خود تنهای خودم
من به مغرور ترین حالت ممکن شاید 
نوکر و بنده ی خود بودم و آقای خودم
ناگهان خنده ی تو ذهن مرا ریخت به هم
بعد من ماندم و این شوق تمنای خودم
من نمیخواستم این شعر به اینجا برسد
قفل و زنجیر زدم بر دل و بر پای خودم
من به دلخواه خودم حکم به مرگم دادم
خونم ا
دستت رو بذار روی قلبت. ضربان قلبت رو حس میکنی ؟! این قلب حتما برای یه دلیلی داره میزنه!!!
سعی میکنم به ازای هر نفسی که به بطالت میگذرونم به خودم یاد آوری کنم که اکسیژن رو دارم حروم میکنم.
6 روز تا ازمون بعدی...!این فیزیک وهندسه لامصب رو فردا برسونم بقیه ی درسا اوکیه...
+ گوشیم رو دادم مامان که گم وگور کنه ودوباره رو اوردم به این گوشی به ظاهر داغون و عهد بوقی که عاشقشم. و دلم خوشه به همون چهار پنج تا کاری که ازش برمیاد! وخداروشکر اینستاگرام روش نصب نمی
سلام دوستان 
من یه پسر ۱۹ ساله م که یه اخلاقی دارم، اونم اینه که یه کاری رو دوست دارم خودم از ۰ تا ۱۰۰ ش رو خودم انجام بدم و از کسی کمک نگیرم.
حالام موضوعی که پیش اومده اینه که پدر من مغازه دارن و کارشون و موسسه تبلیغاتی هستش و پدر من چند وقت پیش یه مغازه جدید خریدن و قراره اون رو بدن به من و یه دستگاه چاپ بنر که من قراره خودم کار کنم و اقساط اون دستگاه رو بدم.
حالا طبق اخلاقی که من دارم و اصلا دوست ندارم از کسی کمک بگیرم و این مغازه توسط پدرم خریدا
سلام دوستان
میدونم که آدم نباید خودش را به خاطر کسی عوض کنه و در نهایت باید خودت باشی، اما برای ایجاد و شکل گیری رابطه ای مثل ازدواج این سوال برام پیش اومده.
شما نظرتون راجع به دختری که بیش از اندازه مهربون باشه چیه؟، اصلا جنبه تعریف نداره شاید حتی خوب نباشه برای همین به هیچ وجه حمل بر خودستایی قرار ندید، خدا را شکر من را هم که نمیشناسید. ببینید شاید این بیش از اندازه مهربون بودن باعث شده خیلی وقت ها خودم اذیت بشم.
من ارشد هستم و درسم دیگه تمام
یه سری شبا دنبال یه کوچه هایی میگشتم که سر صدایی نباشه ،سال به سال کسی ازش رد نشه،از نور و ماشین و.. خبری نباشه
تا خودم و خودم خلوت کنیم
اینقد خودم بزنه تو گوشه خودم و ،خودم بغض کنه و دلش بگیره و گریه کنه که خودم و خودم قهر کنیم
البته قهرم کردیم..
میدونی چن ماهه خودمو ندیدم؟ جدی جدی قهر کرد رفت..
صبا پا میشدیم باهم درد و دل میکردیم صب بخیر میگفتیم، شبا به بی کسی و تنهایی خودمون میخندیدیم و میشدیم همه کسه هم 
نمیدونم چرا رفت..کجا رفت.چرا تنهام گذاشت
امروز، دست خودم را گرفتم، رفتیم به یک کافه ی قشنگ، یک میز، زیر شاخه های درختی فوق العاده انتخاب کردم، نشستم و ساعت ها غرق خواندن کتاب شدم، امروز خودم را به یک روز خاص دعوت کردم، به یک روز متفاوت! روزی که در آن، خودم در کنار خودم، بخاطر خودم و برای خودم زندگی میکنم! امروز خودم را به بستنی مورد علاقه ام دعوت کردم، برای خودم شاخه گلی خریدم و آن را به دختر بچه ی زیبایی که لبخند شیرینی بر لب داشت هدیه دادم، امروز در کنار خودم خوشحال بودم و زندگی را ب
سلام
میخوام نظرتون رو درباره یه موضوعی بپرسم بچه ها. مخصوصا پسرها که از روحیات خودتون بیشتر خبر دارین و همجنسان خودتون رو میفهمین جواب بدین و اگه دختر خانم ها هم چیزی به ذهن شون میرسه خوشحال میشم بنویسین.
یه آقا پسری هستش همیشه به صورت مستمر پروفایل دختری رو چک میکرد و مرتب سر میزد به پروفایلش. یعنی همه ش منتظر بود که دختره عکس بذاره یا عکس پروفایلش رو عوض کنه تا این دوباره ببینه. یه همچی حالتی دقیقا. 
اما چند ماهه که دیگه اصلا به پروفایل اون د
میخوام یه کسب و کار نتی راه بندازم ...
خیلی وقته تو فکرشم ولی خب همتشو نداشتم...
با این وضع معیشتی مردم به نظرتون کدوم یکی از این سه تا مورد میتونه منبع درآمد باشه؟
زیور آلات بدل (که خب خدایی خودم خیلی وقته نخریدم)
جوراب و گلسر 
لوازم آرایش...
اولی و دومی ریسک خراب شدن ندارن .اولی ریسک اینکه چیزی که میاری با سلیقه خیلیا جور نباشه رو داره .
جوراب خراب نمیشه اما ممکنه دمده بشه یا اصلا خود شما حاضرید نتی جوراب بخرید؟
اگه نظر دیگا ایی دارید ازش استقبال
با اپلیکیشن اندروید INKHUNTER - try tattoo designs میتونید خیلی راحت کلی تتو و خالکوبی و روی بدن خودتون تست کنید و حتی ازش عکس هم داشته باشید . اگه همیشه دلتون میخواست تتو داشته باشید شاید بد نباشه یبار امتحانش کنید و عکستون و واسه دوستاتون بفرسید :دی نظرتون و درباره ش بهمون بگید .
ادامه مطلب
سلام دوستان 
کتاب می خواستم بهم معرفی کنید برای درمان لکنت زبان که من بخرم و تلاش کنم این مشکل و درمان کنم، بعد در مورد قیمت بگید که چطوری هست، بالا هم باشه قیمت مهم نیست چون این مشکل بدی هست، چون مورد تمسخر اعضای خانواده قرار میگیری، خلاصه به آدم سخت میگذره ولی با خودم فکر کردم چاره کار غصه خوردن نیست باید قوی باشم و سعی کنم با مشکل بجنگم. 
به  نظرتون امکان داره این مشکل حل بشه؟ یعنی امیدی هست؟ واقعا دوست دارم حلش کنم، اما فعلا این ایده کتاب
سلام به همگی!
من دیشب یک وبلاگ دیگه هم زدم با آدرس:http://matn-sher.blog.ir
توی این وبلاگ شعر های خودمو می نویسم و خودم دوسشون دارم،خیلی ذوق زدم چون توی بیست و چهار ساعت گذشته،سی و پنج تا،بازدیدکننده داشته وبلاگم.
خوشحال میشم به همون آدرسی که نوشتم برید و شعر هامو بخونید.
خواهشا تو قسمت نظر(که زیر هر شعر هست(سمت چپ و پایین شعر))،نظرتون رو راجب اون شعر بگید.راستی پایین صفحه ی اول،دو تا دکمه هست.۱-مطالب قدیمی تر۲-قدیمی ترین مطالب،اگر روی این ها بزنید می توی
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
سلام به همه
یک سوال از اون هایی که ازدواج کرده اند، درباره مشاوره قبل از ازدواج و تجربه شون دارم؛
چقدر به جلسات مشاوره قبل از ازدواج اعتقاد دارید و یا شما اصلا رفته اید و چند جلسه باشه به نظرتون خوبه؟، چقدر تست نئو و نتایج اون می تونه تو زندگی تعیین کننده باشه؟، چقدر حرف های مشاور قبل از ازدواج برای شما درست بوده و چقدرش اشتباه و آیا شده تا بحال بخاطر مشاوره های اشتباه منصرف بشوید؟
تجربه خودم:
من با یک دختر خانم صحبت کردم و در صحبت های اولیه ت
SH:می شه تلفن زد برادر؟
M:تلفن؟
SH:جان یه دختر داره شاید بخواد باهاش خداحافظی کنه.
این دیالوگ نشون می ده که شرلوک چه قدر به فکر رزی،دختر جان،هست.حتی وقتی که جون خودش در خطره به فکر خداحافظی جان با دخترشه. :)
به نظرتون این دیالوگ نشون دهنده ی میزان ارزش رزی برای شرلوک نیست؟به نظرتون نشون نمی ده که شرلوک چه قدر رزی رو دوست داره؟
چهارشنبه سوری‌تون مبارک فقط مراقب باشید کوفت خودتون و بقیه نکنید...
من که تو برنامه دارم فقط و فقط فیلم ببینم و پیتزای پپرونی با نون سبوس دار بخورم (یک عدد نان سبوس دار سه نان برداشته دو ورقه پپرونی قرار داده یک یا دو زیتون برداشته خرد کرده بر روی پپرونی ریخته پنیر پیتزا را برداشته رنده کرده بر روی پپرونی ریخته دقت نموده گوشه‌های پپرونی رو هم بگیره که جمع نشه سپس ۵ دقیقه در فر یا ۴ دقیقه در ماکرویو گذاشته و پس از تغییر رنگ پنیر پیتزا با نون حا
دوستان نظرتون در مورد بورس چیه؟
به نظرتون در وضعیت اقتصادی فعلی، وارد شدن به بورس خوبه یا نه؟
آیا با بورس آشنا هستید؟
اگر کد بورسی گرفتید و در حال معاملات بورسی هستید، در نظراتی بنویسید تا حالا سودی هم داشتید؟
مدت زمان فعالیت بورسی تون و حدود درصد سودتون رو هم بنویسید .
 
خداوند گفته به والدین تون نیکی کنید، حالا تکلیف اون هایی که مورد ظلم والدین شون قرار میگیرند چیه؟، دیگه بدبخت تر از کسی که والدینش هم بهش ظلم کنند وجود نداره، دیگه ظلم غریبه پیشکش،  آیا فقط آق والدین وجود داره یا آق ولدین هم وجود داره، به نظرتون خداوند برای این جور مواقع چه تعبیری اندیشیده؟
این درسته که مثلا پدر مادرتون حتی اگر شما رو زد و کشت باز هم حق نداریم چیزی بگیم، خداوند که اینقدر دقیقه و کوچکترین کار خیر و شر ما رو میبینه و حساب میکنه
سلامی گرم به تک تک دوستان و عزیزان بازدیدکنندهدر این چند میخواهم یکی از لینکدونی های برتر گروه تلگرام رو خدمتتون معرفی کنم. در پست های قبلی اشاره ای داشتم ولی در اینجا میخواهم مواردی رو خدمتتون عرض کنم که حتما بدردتان میخورد.کانال گروه فاین (فایندر : یابند) روزانه با لینک گروه های گلچین و فعال تلگرام بروز شده و ادمین کانال هم میتونه در پیدا کردن گروهی که مد نظرتون هست کمکتون کنهاز تمام شهرهای ایران لینک گروه در کانال قرار میگیره و با یک جستج
سلام
دوستان منم پشت کنکوری ام، البته بعد از یک لیسانس!، سوال این جاست ...؛
چرا انقدر بچه ها و به ویژه دوستانی که مهندسی خوندن به سمت پزشکی میان؟، آیا مسئله اشتغال براتون مهمه؟، خب چرا حداقل 7 سال رو صرف یه کار دیگه نمیکنید؟، آیا دنبال امنیت شغلی و موقعیت اجتماعی هستین؟، آیا دنبال پیدا کردن همسر پزشک هستید؟، آیا همگی علاقه دارید؟، به نظرتون اگه قرار باشه این طوری هر کی بیکاره و ناراضی از اوضاع بره به سمت پزشکی، به جای طبابت قاتل مردم  نمیشه
شایگان، به گمان من، روشنفکری معنوی، و نه دینی، و نه لائیک است.
روشنفکر، به اعتبار این که عقلانیت، و به خصوص عقلانیت نقادانه را به جد پاس می‌دارد،
و معنوی (spiritual)، به این اعتبار که سهم روح (spirit) را سرسختانه مطالبه می‌کند. |link|
 
 
 
پ.ن: کتاب ملت عشق رو می‌خوام بخونم. کسی خونده؟ (به نظرتون چه‌جور کتابیه؟)
                       بسم الله رحمان رحیم 
درود بر کسانی که علم قلب روانشان را آرام می‌کند. 
صابر صداقت هستم سازنده سایت، من کلاس نهم هستم و عاشق برنامه نویسی هستم 
اولین عشقم خدا هستم دومی مادر پدرم و سومی هم یکی از دوستان 
اما خودم برنامه نویسی و ساخت سایت رو دوست دارم.
اگه توجه کنید شما العان دارید داخل یکی از وب سایت و وبلاگ های من
جستوجو می‌کنی، باورت بشه یا نشه این بزرگ ترین آرزوی منه
که در کار خودم برجسته بشم
مشخصات خودم من یه آدت برجسته
سلام دوستان
من قصد دارم رشته حقوق شهید بهشتی برم، به رشته حقوق خیلی علاقه دارم، ولی خب میخواستم در مورد درآمد وکلا بپرسم، به خصوص در شهر تهران و اینکه حدود درآمد وکیل تازه کار چه قدره و اینکه چه چالش هایی در مورد این شغل وجود داره، چه توصیه هایی در مورد موفقیت و پیشرفت در شغل وکالت دارید؟، به نظرتون چکار کنم که در این شغل موفق بشم به نظرتون
خیلی ممنون
ادامه مطلب
با سلام خدمت خانم ها و آقایون عزیز
من تازه ازدواج کردم. حدودا 28 سالمه، هیچ علاقه ای به بچه دار شدن ندارم، دلایلی دارم که از نظر خودم بسیار منطقی و قاطعانه هستن. نمیخوام اینجا بیان کنم سرتون رو درد بیارم. یکیش هم اینه که زندگی به شدت مشقت بار و سختی داشتم طوری که از همه چی و همه کس بریدم. با همسرم در بدترین سال های زندکیم آشنا شدم. تنها موفقیت و موهبتی که دارم همسرمه. مرد بسیار مهربون، دست و دلباز، باشعور و ثروتمندیه، هیچ مشکل مالی نداریم، حتی م
دلم میخواد یک کتابخونه کوچولو داشته باشم برای خودم ولی این با منطق اقتصادی من جور درنمیاد کتاب بخرم بخونم بزار گوشه کتابخونه! ینی مث یک چیز یکبار مصرف میدونم .بعددد تازه کتاب چقدر گرووونه :( فعلا که یک کتاب درسی میخوام که امروزم نرفتیم بخریم دوباره عقب افتاد :/ خیلی لازمش دارم. لااقل اگه بود میخوندمش کم و بیش ولی نی.
معمولا pdf کتابارو میخونم که لذتی نداره‌ داستان صوتی گوش میدم بدک نیس. نظرتون چیه برم کتابخونه عضو بشم؟ تو کتابخونه ها همه جور کت
هممون دور همیم مثل بچگیامون ومن هر لحظه بیشتر بوی غربت رو حس میکنم بوی پاییز و بوی رفتن چهار سال پیش با دل خودم رفتم و امسال با اجبار زمانه میرم و خدا میدونه چقدر تردید دارم درباره ی همه چیز مغزم خسته اس فقط هر روز امیدوارم که فردا روز بهتری باشد و یادگرفتم سکوت کنم و صبور باشم و روی پاهای خودم بایستم .
 
داشتم به این فکر می کردم که حالا که انقدر سخت هست برام نوشتن و از طرفی خیلی مشتاق نوشتن هستم چه کاری بکنم که راحت تره بشه این کار و خیلی هم بی محتوا و فقط برای این که حرفی زده باشم نباشه نوشته هام . 
خب به این نتیجه رسیدم اولا خیلی به خودم فشار نیارم اول کاری جوری که زده بشم و خب خیلی هم ایده آل گرا نباشم در نوشتن و به خودم اجازه نوشتن بدم  دوما هم خوبه که چند روز یکبار درباره یکی از موضوعاتی که  طی اون چند روز نظرمو جلب می کنه کمی بخونم و اطلاعات
یه روزی از همه دوست‌هام دور شدم... با هر متر و خط‌کش و معیاری که حساب می‌کردم، من از همه‌شون عقب افتاده بودم. تو ادامه تحصیل، تو کار، تو ازدواج موفق حتی! وقتی به خودم اومدم دیدم شماره ام رو عوض کردم و شماره همه‌شون رو از تو گوشی‌م پاک کردم. یکی مادر شده بود، یکی بهترین دانشگاه ایران ادامه تحصیل داده بود، یکی تو فلان بیمارستان مشغول به کار شده بود و ... .
من احساس عقب افتادن از همه رو پیدا کرده بودم و با این دوری داشتم خودم رو آروم می‌کردم. آروم
بی دلیل دارم فکر میکنم و بی دلیل به دنبال امید در افکارمم ...
شاید دلیلش احساساتم باشه ولی اونقدر  براش ارزش قائل نیستم که دلیلی برام محسوب بشه ،چون دلیل عاقلانه به حساب نمیاد ....
مگه احساسات عاقلانه وجود داره ؟؟؟؟
بعضی از  آدما درباره ی فعال بودن کودک درونشون حرف میزنن ، من باید داد بزنم نوجوونه درونم فعال شده !!!
به حالتی از خود مسخره گی رسیدم که خودم به خودم می خندم ...
و نشخوار فکری این چرخه ی باطل، درباره ی این موضوع شده قوز بالا قوز....
پی‌نوش
امروز یه اقا پسر ایرانی دیدیم
 
بچه ها کپییییییییییی حرفایی که من هر روز اینجا مینویسم حرف میزد.
 
دقیقاااا ایده هاش درباره سوشال دموکراسی، اینکه اینا همه سر و ته کامیونیزمن
درباره کانادا
درباره زندگی
درباره اروپا
درباره امریکا
همه چی!
 
انگار کپی من بود!
 
میگفت وقتی توی جامعه خیلی بچرخی و خیلی فکر کنی و خیلی درگیر جزئیاتش بشی همین میشه!
 
قراره باز همو ببینیم و گپ بزنیم!
حالا که با خودم کنار اومدم ، حالا که دارم خودم رو اروم میکنم ، حالا که می خوام خودم باشم و برم دنبال زندگی خودم و تنها برای خودم بجنگم ، چرا نمیذارین؟؟ به خدا که نمیتونین منو درک کنین چرا اصرار میکنین!؟ چرا اذیتم میکنین!؟ خدایا میبینی منو؟؟
سلام
اول بگم که دختر هستم و دیپلم. میتونستم تو یه رشته خوب ادامه تحصیل بدم ولی از کار کردن خوشم نمیاد. دوست دارم تو خونه باشم و به خانوادم عشق بورزم. واقعا فکر نمیکنم رشته های نظری هم برای بالا بردن اطلاعات مناسب باشن، من ریاضی بخونم که آخرش چی بشه؟
عوضش خیلی مطالعه آزاد دارم و به روزم، خیلی ها میپرسن پس نمی خوای ادامه بدی؟!، الان احساس امل بودن دارم.
شما نظرتون راجع به دختر دیپلمه چیه؟
ادامه مطلب
نوشته بود:قرآن کریم در دو جا، یکی در سوره مائده آیه ۵ و دیگری در سوره نساء آیه ۲۵ زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف بر حذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است. آیه ۲۵ سوره نساء به مردان می‌گوید: با دخترانی که روابط دوستی مخفیانه‌ای با دیگران داشته‌اند ازدواج نکنید.«...فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان...؛ آنان را با اجازه خانواده‌هایشان به همسری خود در آورید و مهرشان را به
ایا فکر میکنید من رو می‌شناسید؟
توی این مدتی که وبلاگم رو دنبال می‌کردید چیا ازم فهمیدید؟
من خیلی کنجکاوم که بدونم نظرتون راجبم چیه..
 
پ.ن: همه جواب بدید حتی اگه فردا و یا پس‌فردا متنم رو دیدید.
پ.ن۲: نظرات این مطلب کاملا بازه و نیاز به تایید نیست.
بالاخره اون قالبی رو که می خواستم درست کردم. :) دو روز وقتم رو برای ساختن قالب مخصوص خودم گذاشتم تا این که بالاخره امروز قالبی رو درست کردم که باب دلم هست. :)
به نظرتون چطوره؟متن ها رو خوب و واضح نشون می ده؟؟؟؟؟؟؟
ستاره های صفحه ی زمینه قالب باید چشمک بزنن.چشمک می زنن؟؟؟؟؟؟؟
قالب کل صفحه ی وبلاگ رو گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منظورم اینه که کل تصویر زمینه ی قالب ستاره هست؟؟؟؟؟؟؟؟
لازم دارم یه مدت همه‌ی انسان ها رو از خودم دور نگه دارم، یا خودم رو از همه انسانها دور نگه دارم، یا هر چی. یه مدت غایب باشم‌، و زمان این غیبت به حدی طولانی باشه که بعد از ظهور دوباره‌م همه مجاب شن با آدم دیگه‌ای رو به رو هستن. یا انقدر طولانی شه که دیگه همه یادشون بره منِ الانو. یه منِ دیگه. همیشه آرزو داشتم یه روزی برسه که درباره‌م بگن اصن انگار یه آدم دیگه شده. منتظر یه اتفاقم. یه اتفاق بزرگ، یه نقطه‌ی عطف با شکوه، که از این رو به اون روم کنه.
سلام 
میخواستم یه سری از ویژگی هام رو بگم و شما اگر دختر محجبه ای هستید یا در اطراف دیدین بگید نظرتون چیه.
اول از همه فرض رو بر این میذاریم که من از نظر اخلاق و خانواده و این ها مشکلی نداشته باشم.
من پسر نسبتا غیرتی ای هستم. تو خونواده ی غیر مذهبی ای به دنیا اومدم که توش حجاب معنی ای نداره. اما به دلایلی غیرتی بزرگ شدم. نمی تونم نگاه دیگران به همسر آیندم رو تحمل کنم. نمیتونم بپذیرم که آرایش همسرم رو نامحرم ببینه و ... نمیگم غیر محجبه ها بد هستن. فقط
سلام
امیدوارم حال تون خوب باشه، به نظرتون کلمات تا چه حد قدرت دارن؟، به این اعتقاد دارید که حتی یه کلمه که از زبون مون بیاد بیرون میتونه زندگی یه انسان رو نابود کنه یا بسازه؟
فکر کنم در این مورد همه نظر یکسان داشته باشن، اما اگه زندگی کسی رو نجات نمیدیم حداقل نابودش نکنیم.
به نظرتون چطور میتونیم جلوی زبون مون رو توی این شرایط بگیریم؟، چطوری وقتی داریم با مخاطب صحبت میکنیم خودمون رو جای اون تصور کنیم و تخریبش نکنیم؟، اگه تجربه مشابهی داشتید
متاسفانه ۱۸ سالگی خیلی "مضخرفی" داشتم و اصلا دوست ندارم راجبش حرف بزنم. دو ماه پیش هم نوزده شدم
تنها چیزی که یادم می آید این بود که یک روز کامل را به خودم اختصاص دادم و منفردانه برای خودم پاستیل و شکلات خریدم و در خیابان در حال خوردن قدم زدم . یک عدد مجسمه بدنسازی به قیمت ۱۰۰ خریدم‌. هرچند اصلا خوشگل به نظر نمی آمد چون یک مرد نیمه برهنه بود .ولی  مجبور بودم عقده های چندین ساله ام را که از پشت ویترین های مغازه   درباره وسایلشان خیالپردازی میکردم
در برابر بعضی ها نمیتونم خود واقعیمو حفظ کنم!! شایدم این خود واقعیمه که اینجور وقتا بیشتر خودشو نشون میده! فقط اینو میدونم که مهمان باید مهمان باقی بمونه و احترامش دست خودش باشه :/ به مامانم میگه چاییت حاضره؟ مامانم میپرسه نه میخوای برات درست کنم؟! میگه نه چندساعت دیگه برام آماده کن!!!!
کتاب بیشعوریو دادم بخونه :)  
البته فکر نکنم کارساز باشه آخه هنوز دو ساعت نشده صفحه های آخرشه :/ چیزیم فهمیده به نظرتون؟!! حداقلش اینه وسط درس خوندنم هی حرف نمیز
خب جهت اینکه خیلی از گوش و حلق داغون، پروژه‌ای که دیر فرستادم، دوستان عزیزم، کراش‌هام، آنتی‌کراش‌هام و **ناله‌های روزانه‌ی دیگه نگم، بیاید یه ذره از کتاب صحبت کنیم.

اولا اینکه:
مدتی طولانی درباره‌ی زندگی پرماجرا و برجسته‌اش برایم حرف زد. در دوران جنگ یکی از چند زنی بود که بی‌خبر از همه‌جا در مسابقه‌ی جدول کلمات متقاطع شرکت کرده بودند و وقتی برنده شده بودند کاشف عمل آمده بود که جایزه‌شان شرکت در جنگ است. آن‌ها را در روستایی کوچک مست
دوستای واقعی من فقط همونان که باهاشون عکس یادگاری دارم، از نظرتون شاید مسخره باشه این استدلال. حتی حس میکنم آدما از وقتی با هم عکس ندارن دارن دور میشن از هم :)
همین سه تا:
محبوبه  بیشترین تعداد عکس! 
زهرا ش، زهرا ژ (دومین رده)
زهرا ن، الهام در رده سوم
:)
 
آقایون میشه بپرسم تا چه حد مادرها و خواهرهاتون و کلا زن های خانواده رو توی تشخیص چهره و کلا ظاهر دختر مورد علاقه تون دخالت میدید؟ تا چه حد از دوستان خودتون نظر میخواید؟
واقعا یعنی نظر دیگران اهمیت داره توی انتخاب شما و یا تغییر نظرتون؟ یعنی موضوع رو به شور میذارید مثلا فلانی خوشگله یا نه و اگه گفتن نه این چیه به درد نمیخوره شما هم قبول میکنید با اینکه دوستش هم داشته باشید؟ این مورد رو دیدم متاسفانه. واقعا چرا بعضی هاتون نظر دیگران رو میخواید
سلام
من همیشه از درسی به نام های : بخوانیم و بنویسیم ، فارسی، و ادبیات بدم میومد
اما نمیدونم چی شدم که افتادم تو خط شعر و شاعری
مثلا یه بیتش :
بی تدبیر و نا امید       تو اقتصادمون***
همین امشب بیش از 50 بیت شعر نوشتم
به نظرتون چم شده؟
 
سلام خوبید؟ 
آقا یه چیزی هست یه مدته درگیرم باهاش، البته از قبل تر ها هم باهاش درگیر بودم ولی یه مدته بیشتر درگیرم، حس میکنم صورتم اصلا قرینه نیست، درسته تو آینه معلوم نیست یعنی اگه بخوام خیلی دقت کنم معلومه فقط، ولی تو عکس ها و مخصوصا این اواخر توی چند تا فیلمی که خودم رو دیدم خیلی به نظرم ضایع بود، چشم هام تا به تا به نظر میرسه دماغم به یه طرف بیشتر مایله، صورتم هم که اصلا فاجعه ست، یه طرفش انگار باد کرده، موندم این چیزها چرا تو آینه انقد تو
میگن زمان که بگذرد درد آرام میشود 
چرا زمان درد مرا عمیق تر میکند خب
تمام روز سعی میکنم 
خودم را از دنیای گیج و منگ‌ درونم
 بکشم بیرون 
بیایم وسط حالِ زندگی 
هی حواسم باشد غرق هپروت خودم نشوم 
ولی از دستم در میروم 
باز برمیگردم‌ در بهت خودم 
تا به خودم می آیم دستی به صورتم میکشم
خیس است ...
دفعه بعد باید حواسم را بیشتر جمع خودم کنم 
 
 تو کل زندگیم هیچ چیزم دقیقا  برای خودم نیست ...
هیچ چیز
حتی گاها احساس میکنم من خودمم برای خودم نیستم ...
نمیدونم در آینده یعنی روزی میاد که ببینم تمام من برای خودمه!!
نمیدونم ...
من تنها چیزی ک دلم میخواد اینه ک رها و ازاد باشم ...
خودم برای خودم باشم ... همین
سلام دوستان عزیزم امروز می خواستم یک کانال کاریابی عالی رو بهتون معرفی بکنم، که ازش استفاده بکنید. 
اگر دوست دارید سریعتر صاحب شغلی بشید و یا نیروی مورد نظرتون رو پیدا کنید، پیشنهاد می کنم حتما به کانال بهسا جاب مراجعه کنید. 
لینک کانال استخدام بهسا جاب در تلگرام رو براتون در ادامه قرار میدم: 
 
https://t.me/karbehsa
مزیت کانال استخدام بهسا جاب:
کانال استخدام بهسا جاب به شما کمک می کنه در کمترین زمان ممکن، شغل دلخواهتون رو پیدا کنید و همچنین اگر صاحب
+ در مورد قسمت صفرم صحبت می کنیم
+ نظرتون رو در مورد اسم پرسیدم
+ در مورد دلیل ۱۰۲۴ صحبت کردم
+ در مورد خودم و دلیل ضبط پادکست صحبت کردم و شاید تحریکتون کنم شما هم پادکست بسازید
+ شاید خاطراتتون رو زنده کردم با این قسمت
+ مطلب خاصی جز ۱۰۲۴ نگفتم
+ از قسمت اول روی قسمت های پادکست
نظراتتون رو برام ایمیل کنید یا در همین صفحه بنویسید
لینک مستقیم برای دانلود : دریافت مستقیم
بارها شده بود که رفقا بهم می‌گفتن پسر تو خیلی دیوونه‌ای اما موضوعی که درباره‌اش حرف می‌زدیم برای من حساسیتی نداشت اما جدیداً داره اتفاقاتی می افته که خودم هم توی آینه به شخص روبرو میگم
پسر تو خیلی دیوونه‌ای
نمونه‌اش هم تیتر بالا وسط غرق شدن زمانی که نفس هم تمام شده بود و فقط یه صفحه روشن که آن هم به سمت تاریکی می‌رفت، یه لحظه با خودم گفتم چه حس قشنگی وبه جای گرفتن دست نجات غریق مبهوت اون حس شدم. خیلی لذت بخش بود
یا همین دیروز وقتی کنار دیگ
شاید فردا برای خودم یک دسته گل بخرم ، با کاور کاهی و نوشته های ریز و درشت انگلیسی یا نه شاید هم شعر فارسی ، همان هایی که نخ های کنفی دارن از همانی که دوستش دارم و هیچکس نمی داند ، اری خودم برای خودم،چه اهمیتی دارد که کسی به من نه گل هدیه میدهد و نه کادویی ،انگار فراموش کرده بودم من هنوز خودم را دارم، اگر به همین زودی خودم را پیدا نکنم و قرار ملاقات نگذارم خواهم مرد......
سلام خسته نباشید لطفا راهنمایی کنید: اختلاف من و خواستگارم خیلی زیاده چیکار کنم؟
یه خواستگاری برام اومده که از اقوام دور پدریم هستش و یه سری تفاوت هایی هست که من و نگران کرده . خواهش میکنم لطف کنید راجب تک تک سوالام جواب کامل بدید:
1-تفاوت سنی 8-9 سال من 24 سالم و ایشون هم 32-33 سالشونه به نظرتون این تفاوت سنی میتونه مشکل ساز بشه؟
2-تفاوت زیاد طبقاتی ما یه خونواده سطح متوسط هستیم ولی خانواده ایشون وضع مالی خیلی مرفهی دارن .به نظرتون این مشکل ساز میش
بچه ها میخوام یه فن سایت بزنم.
به نظرتون چه گروهی باشه بهتره؟!
خودم که میخوام SF9 باشه و همه کارای وبو کردم اما اگه میشه بگید از چه گروهی بزنم بهتره!
لطفا بگید چون خیلی وقت ندارم که آدرس وبو عوض کنم.
+ Monsta x هم تو لیسته کدوم بهتره این یا اون؟!
اب دستتونه بذارین زمین بیاین زر بزنین ببینم قالبم چجور شده؟؟!!
راستی من به کی قول داده بودم قالبو بدرستم؟!
اها هستی جون بود فکنم...
هستیییییییییی تشریف بیار ببین چجور شده
بقیه اتونم بیاین نیاین میام وبتونو به اتیش میکشماااااا!!!!!
زین پس هر چند وقت یک بار پستی میذاریم تا درباره سریال هایی ک دیدید بتونید با هم تبادل نظر کنید، دیدگاهتونو بگید، درباره نقاط ضعف و قوت سریال و قسمت های گنگ و مبهمش حرف بزنید و خلاصه هر چه دل تنگتون میخواد بگید :)
اینجوری میتونید ب دوستانی هم ک هنوز سریالو ندیدن کمک کنید ک ببینن با سلیقه شون جوره یا نه
اسم این بخشم میذاریم از دیدِ شما تا بتونید بعدا راحت پیداش کنید ^-^
آها ی نکته توی نظراتتون اگه داستان سریال رو مطرح میکنید یا به هر نحوی لو میدی
میون این همه جایی که کار کردم کمتر ... یا بهتره بگم هیچ جا این محیط کار رو تجربه نکردم..
جایی که میتونی با یکسری ادمها حس هم خانواده بودن پیدا کنی 
میتونی درددل کنی و درددل بشنوی 
کمک کنی مشکلات حل بشه.. و حتی اگر حل نشه میتونی همراهی کنی و کمی از درد مشکل رو تو به دوش بکشی!
امشب با یکی از بچه ها صحبت میکردم و هماهنگ میکردم بره سر نمایشگاه وایسه که یهو عصبی گفت الان نمیتونم تصمیم بگیرم تمرکز ندارم..
فکر کردم برای درسهاش هست گفتم خب پس ولش کن خودم می
چرا من احمق با وجود اینکه چندین بار بهشون اعتماد کردم و دهنم سرویس شد باز حماقت کردم و بهشون اعتماد کردم.
جرا وقتی که چند صد بار امتحانشون رو پس دادن باز من بهشون فرصت دادم ؟ چرا باز خودم رو انداختم توی گردابی که هزاران بار سر نفهمی خودم و اعتماد خودم را انداخته بودم . چرا من احمق باز بهشون اعتماد کردم و به حرفشون گوش دادم .
لاشیا قبل از اینکه خرشون دم پله عزیزم قربونت برم تو هم یکی از مایی به محض اینکه خره رد شد .....
یه روز خودم رو می‌کشم . قول مید
 بازم کاکتوس:/
همیشه تصمیمات مهم زندگی تنها گرفتم،بعد که از انتخاب خودم راضی بودم یک هدیه واسه تشکر از بودن خودم برای خودم فرستادم....از یک یادداشت که آخر شب گذاشتم روی موبایل که صبح ببینم تا نامه فدایت شوم و دسته گل(خودشیفته نیستم فقط یاد گرفتم تنهایی هام با خودم پر کنم همین)
    تنها همدم غصه هام گل های داخل گلدون اتاقم هستن....تمام حرف هام میشنون خیلی خوبن خیییییییلی وسط حرفم نمیبرن و بگن تمومش کن کلافه ام کردی چقدر غصه چیزهای کوچیک میخوری!! ق
امروز یا بهتره بگم دیروز خیلی خوب بود
هم نظامم اومد
هم یلدا ب دنیا اومد
هم مشاوره خوب پیش رفت
و هم برای اولین بار سعی کردم ب باباهم اعتماد ب نفس بدم
سعی کردم به اون و خودم بفهمونم ک چقدر نظرش برام مهمه
ک جایگاه تضعیف شدش رو بهش برگردونم
ک بهش بگم من اونجوری ک فکر میکنی دربارت فکر نمیکنم
نمیدونم چی بود اما ی برقی تو چشماش دیدم امشب
و حس کردم چقدرررر تنهاس
نبودن مامان این چند شب اجازه داد بتونیم باهم حرف بزنیم 
چند بار درجواب حرفم سکوت کرد و چیزی
#ابراهیم رفیعی هم اکنون فردی ۲۶ ساله می باشم که به تمام آرزوهایم که دوست داشتم و امیدوار بودم برسم نرسیدم همش تقصیر نداشتن سرمایه هست واسه ما دیگه هیچ کس وجود نداره ضامنمون بشه من دوست دارم خودم اوستای خودم باشم کسی نتونه بهم دستور بده و کار غلط رو به من یاد بده یا‌ بخواد چیزی که دلش میخاد از من بسازه من دوست دارم اون چیزی که هستم و مطمئنم میشم رو از خودم بسازم البته اینا همش فکره خودمه من الان واقعا خودم واسه خودم کار میکنم یعنی خودم اوستا و
از شما چه پنهون
من احساس میکنم به عوض همه این سالهایی که دکتر نرفتم
نیاز دارم برم تراپی
و توش از زندگیم
مخصوصا از بخش ویژه ده سال گذشته و درباره محمد حرف بزنم.
چون این ادم با تمام کمکها و کارهایی که برام کرد
با وجود خوب و مهربان بودنش
با وجود بااستعداد و باعرضه بودنش
خراش های بسیاری زیادی رو در کنارش به روحم کشیدم یا کشیده شد به روحم یا هرچی.
و نیاز دارم درباره ش حرف بزنم. 
و به تدریج از خودم پاکش کنم. چون روانیم خواهد کرد.
باورتون نمیشه ولی ماهه
خدا رو شکر امروز و فردا امتحان نداریم و گرنه . . .
راستش اصلا دینی و فارسیم خوب نیس (درس فارسی 1 نه زبان فارسی) چون واقعا دروس حفظ کردنی رو دوس ندارم
چون هر سوال با سوال بعدی متفاوته اما ریاضی یا فیزیک فقط ی فرموله که داره می پیچونتت همین
نظرتون چیه؟؟؟
امروز صبح داشتم کانالای ادیتمو چک میکردم.. این ادیتو دیدم.. سادست ولی آرامش بخشه 
امیدوارم دوستش داشته باشین.. سری بعد هم چند تا ادیت میذارم، نظرتون رو بهم بگین. اگه دوست داشتین سعی میکنم هفته ای یه دونه یا دو تا از این ادیتا واستون بذارم
ادامه مطلب
شایگان، به گمان من، روشنفکری معنوی، و نه دینی، و نه لائیک است.
روشنفکر، به اعتبار این که عقلانیت، و به خصوص عقلانیت نقادانه را به جد پاس می‌دارد،
و معنوی (spiritual)، به این اعتبار که سهم روح (spirit) را سرسختانه مطالبه می‌کند. |link|
جمله ملکیان درباره داریوش شایگان
 
 
پ.ن: کتاب ملت عشق رو می‌خوام بخونم. کسی خونده؟ (به نظرتون چه‌جور کتابیه؟)
گاهی دست خودم را می گیرم، میبرم یک گوشه، برای خودم دلسوزی میکنم، گاهی پای درد و دل هایم می نشینم، اشک میریزم، خودم را بغل میکنم،شانه هایم را نوازش میکنم، اشک هایم را پاک میکنم، گاهی قربان صدقه خودم میروم، خودم را برای خودم لوس میکنم، ناز خودم را میکشم، آخر تمام این ها، بلند میشوم و به زندگی ام ادامه میدهم، میدانی سخت است، میدانی باور کن مشکل است، گاهی دلم برای خودم میسوزد، اما بلند میشوم، دوباره و دوباره بلند میشوم، من بیماری ام را پذیرفته
به نظرتون هر روز زندگی کردن با ادمی که وضعیت مالی مساعدی نداره و هی باید دودوتا چارتا کنین مبادا اخر ماه کم بیارین سخت تر هست یا زندگی با یه ادم منفی باف؟ از این مدلی ها که همش غمگین هست و فکر میکنه اطرافیانش ترکش میکنن و الان دچار بیماری بدی میشه و....
سلام به همه
دوران نوجوانیم گذشت و ارتباط با جنس مخالفی وجود نداشت، وارد دانشگاه شدم و باز هم کوچکترین اتفاقی نیفتاد و فقط پیگیر درس بودم. الان دیگه در دوره ی تحصیلات تکمیلی قرار دارم و واقعا دوست دارم برای اولین بار طعم آشنایی با یک خانم را بچشم. 
میخوام راهنماییم کنید چطور از همین اول کار رفتار کنم تا نتیجه بگیرم. خودم خیلی امیدوارم بعد از این همه سال بتونم اقدامی موفق در این زمینه داشته باشم و کسی را برای خودم پیدا کنم تا اگر قسمت شد به ازدو
۱. یه زمانی از مشخص نبودن تایم کاری مستر واقعا شاکی می‌شدم.
وقتی می‌گفت شش میام و هفت میومد، امروز برمی‌گردم و فردا برمی‌گشت و این چیزها واقعا ناراحت و گاهی هم عصبیم می‌کرد.
حالا دو روزه خودم مبتلا به این شدم و بیشتر از ناراحتی‌ احتمالی مستر خودم وقتی سابقه‌م رو یادم میاد کلافه میشم. خلاصه که من نه اینطرف دخل حالم خوبه و نه اونطرف! :/
۲. امروز یه پیشنهاد شغلی دریافت کردم که رویای ده ساله‌م بوده.. از سال دوم دانشگاه دلم میخواست بهش برسم. گفتن
 
این فیلمایی که مربوط به دورکاری هستن و طرف یادش میره دوربینشون خاموش کنه در نهایت لو میره با پیژامه هستن؟؟؟
شما راجع به عشق چنگیز چه فکری میکنید؟ به نظرتون من از بالا مانتو روسریم از پایین شلوار خونه ای یا کلا رسمی؟
افکار تو نو با ما در میون بذارید
*شایان ذکر است که افکار شما فاقد هیچگونه اعتبار هست
سلام بچه ها خوبید؟
اقا میخوام یه تغییراتی ایجاد کنم:)اسم وبلاگمو اینا رو میخوام سفید برفی بذارم و کلا تم رو تو اون حالت ببرم
حالا چرا سفید برفی؟
چون جدیدا همه بهم میگن سفید برفی 
چون هم موهامو کوتاه کردم هم نمیدونم چرا اینقدر سفید شدم:/
نظرتون چیه؟؟
تا قبل از آمدن تو، دنیا کامل نبودخیلی چیزها کم داشت؛ صداقت،مهربانی،عشق و محبتتو گرمی بخش زندگی من شدیو با تو پر از عشق شدم و شور جوانیفراموش کردم چند سال دارمو یاد گرفتم که در هر سنی آدم میتواند عاشق شودتو دلبری کردی و دل مرا با خود بردی.من دل سپردم... آن هم به تو... و دلت هوای دل مرا نداشت.تو در بهاران آمدی و خزان زندگی من پایان یافت.تو به لطافت بارانی،به سبزی درختان غرق در شکوفه،تو دعای مستجاب شده منی.آرزوی برآورده شده من.بمان با من برای همیشه
سلام
دارم به خودم ایمان میارم که روانشناس خوبی هستم حداقل برای خودم.
من یه اعتقاد عجیبی دارم اونهم این هست که هرکس میتونه برای خودش بهترین دکتر باشه در زمینه جسمی و روحی و ....
دلیلم این هست که هیچکس بهتر از خودمون ما رو نمیشناسه.
مثلا همین مدت که وضع روحیم افتضاح بود، دارم سعی می کنم حال خودم را بهبود بدم و کمی هم موفق بودم. البته اشاره کنم هنوز حالم خوب نیست ولی پیشرفت خوبی داشتم. درواقع امید را در بعضی از مسایل خاص از زندگیم حذف کردم ولی در کل
چند باری خوره‌ی نوشتن به جانم افتاد اما کوتاهی کردم. دارم با دست‌های خودم عمرم را تلف می‌کنم. توی این گوشی لعنتی دنبال چه چیزی می‌گردم که مدام توی کوچه پس‌کوچه‌هایش پرسه می‌زنم؟! آمدم پست دیشبم را تکمیل کنم. اما به خودم که نمی‌توانم دروغ بگویم! نمی‌توانم عزیزانم! الان نمی‌توانم درباره‌ی این برف کوفتی بنویسم. باز هم در خوردن قرص‌هایم کوتاهی کرده‌ام. باز هم تپش قلب دارم. باز هم مغز و بدنم دچار شوک می‌شود. علائم سرماخوردگی دارم. از دست‌
چند سال پیش، تو یه کارخونه شکلات سازی، دستگاهشون ایراد داشت و بعضی جعبه ها رو خالی بسته بندی میکرد.کارخونه تصمیم گرفت که یه چشم لیزری بخره، اما خیلی گرون بود...اینجا بود که یه کارگر وارد شد و یه ایده داد. ایده ای که یه خرج بزرگ رو از دوش کارخونه برداشت و زندگی خودش رو متحول کرد.به نظرتون اون ایده هه چی بود؟فقط باهوشا جواب بدن
سلام
من واقعا موندم تو کار بعضی ها، اطرفام دختر هایی هستن که بدجور آمار میدن، (با نگاه شون) حتی از بعضی ها هم شنیدم فلان کس ازت خوشش میاد ولی وقتی میخوام برم نزدیک شون با رفتارشون جوری القا میکنن مثل اینکه خوش شون نمیاد ازم، یا ازم به نوعی دوری میکنن، فرار میکنن.
من نه بد قیافه م نه از نظر خودم بچه خوشگل و جذاب، ولی وقتی میبینم یکی چنین رفتار هایی نشون میده حسابی اعصابم رو خرد میکنه، این رفتار ها رو از ۱۶ سالش تا بیست سالش دیدم، احساس میکنم طلسم
امروز شنبه است. بیست و هشتم اردی بهشت 98. گمانم دوازدهمین روز از رمضان. آن چه که پوشیده نیست این است که حال خوبی ندارم. روح آرامی ندارم. وضع مطلوبی ندارم ... چرایش را نمی دانم. از هیچ چیز، مطلقا از هیچ چیز ِ خودم راضی نیستم. احساس می کنم برای هیچ چیز زندگی ام تلاش نکرده ام. بد جور با خودم وارد جنگ شده ام . زیان این جنگ هم بر هیچ کس مترتب نیست الا خودم .... 
باید تمام کنم. 
باید شروع کنم.

تمام نوشته های 96 و 97 را برداشتم. این جا گزارش ِ حال و روز خودم را به
یه بارم تو دانشگامون فیلم اکران کردن
قسمت های فحش و اینا رو سانسور کردن
چند روز بعد
مناظره دانشجویی گذاشتن
یکی از دخترا رفت گفت چی رو سانسور می کنین؟ 
چرا سانسور می کنین؟ 
الان به نظرتون این فحشایی که تو فیلم میگه قبیحه
یه شب بیاین خوابگاه تا خیلی بدتر شو از دختر و پسر به شوخی و جدی بشنوین
...........................
الانم همینه
من یه نمونه از همین سیستمم ولی بدون سانسور
یا با سانسور کمتر
چرا باید پنهان کنم
چرا باید بگم من قشر تحصیلکرده م و نباید بگم و فلا
به نظرتون چه شکلی میشه که پسری از دختری که ازش بزرگتره خواستگاری میکنه؟؟؟برای یکی از آشناها پیش اومده مغزم داره همینطور ارور میده!
دارم به این اتفاق فکر میکنم و بیسکویت ساقه طلایی سق میزنم و نوشته روی جعبه بیسکویت بدجور مخمه ...ساندویچی و نرم!خیلی دوست دارم تعریفشونو از نرم بدونم...!
همین 
شاید به نظرتون خنده دار بیاد یا اغراق
امااگه بگم وسط یه جنگم که باید خیلی دقیق براش تاکتیک بریزم(تعریف کنم؟ بچینم؟ تاکتیکو چی کار میکنن؟) بی راه نگفتم.
بعدا پستم کامل میشه...فعلا همین قدر وقت کردم.

اینم تکمله:
من الان با سه تا مسئله روبرو هستم:

توان جسمیم کم شده و شدیدا محدودیت انرژی و حرکت دارم.
تعداد بچه هام زیادتر شده و این یعنی سیستم پیچیده تر
وقتم کم و زمان مخصوص به خودم و حریم شخصیم خیلی محدود شده

خب این سه تا مسئله باعث میشه که اولا من بد
هرگز فکر نم ی‌کردم توی این سیاه‌ چاله بیفتم . تحت هیچ شرایطی فکرش رو نمی کردم . شاید برای همینه که حس نزدیکی باهاش ندارم . 
یه قدم به سمت جلو برداشتن اونم وقتی که حواست به هزار تا جا باشه خیلی خیلی سخته . اینکه خودت توی مرکزیت قرار بگیری و بعد سعی کنی آدم های محیطت رو کنترل کنی تا از مجموع برایند حرکت های اون ها آینده ات رو بسازی . با هر کسی به زبون خودش حرف بزنی و سعی کنی یه طوری فکر کنی که اون ها فکر میکنن و در اکثر مواقع هم توسط اونا درک نشی ... عص

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ماهان پریوار